دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
ما خیل بندگانیم، ما را تو میشناسی
هر چند بیزبانیم، ما را تو میشناسی
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم