دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
ما خیل بندگانیم، ما را تو میشناسی
هر چند بیزبانیم، ما را تو میشناسی
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم