پای زخم آلود من! طاقت بیاور میرسی
صبح فردا محضر ارباب بیسر میرسی
زمین تشنه و تنپوش تیره... تنها تو
هزار قافله در اوج بیکسیها تو
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم