سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد