مانده پلک آسمان در گیر و دار واشدن
شب بلندی میکند از وحشت رسوا شدن
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم