چه سالها در انتظار ذوالفقار حیدری
تویی که در احاطۀ یهودیان خیبری
راه گم کردی که از دیر نصاری سر در آوردی
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی
بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم