ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
با ذكر یا كریم همه یاكریمها
خواندند با تو یا علی و یا عظیمها