تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری