ایران! پر از آیینه و لبخند بمانی
همسایۀ خورشید چو «الوند» بمانی
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟