او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند