ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
با خزان آرزو حشر بهارم کردهاند
از شکست رنگ، چون صبح آشکارم کردهاند
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
نورِ جان در ظلمتآبادِ بدن گم کردهام
آه از این یوسف که من در پیرهن گم کردهام
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی