چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟