به نام آنکه مستغنیست بالذّات
«بَدیعُ الاَرض» و «خلّاقُ السماوات»
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود