بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم