به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا دردِ این جهان باشد
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان وصل را نالان مکن...
ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
وی نفس جفا پیشه هنگام وفا آمد
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما
روزها فكر من این است و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احوال دل خویشتنم