عارف وسط خطابۀ توحیدش
زاهد بعد از نماز پرتردیدش
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست
سیاهجامۀ سوگت لباس فاخر ماست
نه از جرم و عقاب خود میترسم
نه از کمیِ ثواب خود میترسم
عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است
نام تو معنی دل بردن و دل باختن است
تو با حقّی و حق با توست؛ حق پشت و پناه تو
بدیها دور بادا از وجود خیرخواه تو
نه از سر درد، سینه را چاک زدیم
نه با دل خود، سری به افلاک زدیم
دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
بیخواب پی همنفسی میگردد
بیتاب پی دادرسی میگردد