وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد