صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است