دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
قسم به ساحتِ شعری که خورده است به نامم
قسم به عطر غریبی که میرسد به مشامم
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت