دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما