نوحهسُرای حریم قدس تو هستی
مویهکناناند انبیا و ملائک
یکباره میان راه پایش لرزید
مبهوت شد، از بغض صدایش لرزید
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امینالله خلقالله میآیند
حضرتِ عباسی آمد شعر، دستانش طلاست
چشم شیطان کور! حالم امشب از آن حالهاست!
تمام همهمهها غرق در سکوت شدند
خروش گریۀ او شهر را تکان میداد