سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
با بستن سربند تو آرام شدند
در جادۀ عشق، خوشسرانجام شدند
زرد اﺳﺖ بهار ﺑﺸﺮ از ﺑﺎد ﺧﺰانی
ﭘﯿﺪاﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮن ﻣﯽﺧﻮرد اﯾﻦ ﺑﺎغ، نهانی
هی چشم به فردای زمین میدوزی
افتاد سرت به پای این پیروزی
زخم من کهنه زخم تو تازه
زخمی پنجههای بیرحمیم