من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود