هرچند عیان است ولی وقت بیان است
عشق تو گرانقدرترین عشق جهان است
سلامٌ علی آل یاسین و طاها
سلامٌ علی آل خیر البرایا
دست در دستِ باد میریزد
به روی شانه گیسوان سپید
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
کی میرود آن بهار خونین از یاد
سروی که برافراشته بیرق در باد
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
شانههای زخمیاش را هیچكس باور نداشت
بار غربت را كسی از روی دوشش برنداشت
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است