هرچند عیان است ولی وقت بیان است
عشق تو گرانقدرترین عشق جهان است
سلامٌ علی آل یاسین و طاها
سلامٌ علی آل خیر البرایا
دست در دستِ باد میریزد
به روی شانه گیسوان سپید
در شهر نمانده اهل دردی جز تو
در جادۀ عشق، رهنوردی جز تو
ای تیر مرا به آرزویم برسان
یعنی به برادر و عمویم برسان
از لشکر کوفه این خبر میآید
زخم است و دوباره بر جگر میآید
ماه است و آفتابیام از مهربانیاش
صد کهکشان فدای دل آسمانیاش
معنای شکوهِ در قیام است حبیب
پا منبری چند امام است حبیب
کی میرود آن بهار خونین از یاد
سروی که برافراشته بیرق در باد
شانههای زخمیاش را هیچكس باور نداشت
بار غربت را كسی از روی دوشش برنداشت
سوز جگر از دل به زبان آمده بود
بابا سوی میدان، نگران آمده بود
دُرّ یتیمم و به صدف گوهرم ببین
در بحر عشق، گوهر جانپرورم ببین
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است