امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
ای خداوندی که از لطف تو جاه آوردهام
زآنچه بودستم گرفته بارگاه آوردهام...
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا