در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
یک پرده در سکوت شکستم، صدا شدم
رفتم دعای ندبه بخوانم، دعا شدم
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد