هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد