ما به سوی چشمه از این خشکسالی میرویم
با گلوی تشنه و با مشک خالی میرویم
دقیقههای پر از التهاب دفتر بود
و شاعری که در اندوه خود شناور بود
شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين
هیچ کس تا ابد نمیفهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود