ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه