تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه