دیدن یک مرد گاهی کار طوفان میکند
لحظهای تردید چشمت را پشیمان میکند
داشت میگفت خداحافظ و مادر میسوخت
آب میریخت ولی کوچه سراسر میسوخت
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
پایان یکیست، پنجرهٔ آسمان یکیست
خورشید بین این همه رنگینکمان یکیست
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست