دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
ما خیل بندگانیم، ما را تو میشناسی
هر چند بیزبانیم، ما را تو میشناسی
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم