سرخیِ شمشیر و سرنیزه تماشایی نبود
شام غمهای تو را لبخند فردایی نبود
هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
غمی ویرانتر از بغض گلو افتاده در جانش
بزرگی که زبانزد بود دراین شهر ايمانش
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو