فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است
چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود