با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
ماه محرم آمده باید دگر شوم
باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
خوشا از دل نَم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن