این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست
شهر پرآشوبِ امکان، کوچهراهی بیش نیست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم