امشب شهادتنامۀ عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود
پس سرخ شد عمامۀ آن سیّد جلیل
تیغ آن چنان زدند که لرزید جبرئیل
زمین تشنه و تنپوش تیره... تنها تو
هزار قافله در اوج بیکسیها تو
سر زد ز شرق معركه، آن تیغ گرمْسیر
عشق غیور بود و برآمد به نفی غیر
سر به دریای غمها فرو میکنم
گوهر خویش را جستجو میکنم