ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟