لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
سلطان ابوالحسن، علی موسی، آنکه هست
گلْمیخِ آستانهٔ او ماه و آفتاب
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
دلبستگىست مادر هر ماتمى كه هست
مىزايد از تعلق ما، هر غمى كه هست
در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالیست جای تو