گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است