گواهی میدهد انجیل هم آیات قرآن را
نمیفهمم تقلای مسیحیهای نجران را
میان باطل و حق، باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم غائله شد
شب در دل خویش جستجویی کردیم
در اشک دوباره شستشویی کردیم
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
آن مرغ که پر زند به بام و در دوست
خواهد که دهد سر به دم خنجر دوست
ای نابترین معانی واژۀ خوب
ای جوشش خون گرمتان شهر آشوب
بیا ای دل از اینجا پر بگیریم
ره کاشانۀ دیگر بگیریم
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
بیا به خانۀ آلالهها سری بزنیم
ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم
صبح بیتو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بیتو حتّی مهربانی حالتی از کینه دارد
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند