رویش را قرص ماه باید بکشد
چشمانش را سیاه باید بکشد
آهنگ سفر کرد به فرمان حسین
در کوچۀ کوفه شد غزلخوان حسین
سخت است چنان داغ عزیزان به جگرها
کز هیبت آن میشکند کوه، کمرها
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده
برخیز و کفن بپوش سر تا پا را
تا گریه کنند آن قد و بالا را