ای ساقی سرمست ز پا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
در آن تاریک، دل میبُرد ماه از عالم بالا
گرامی باد این رخشنده، این تابان بیهمتا
عشق تو کوچهگرد کرد مرا
این منِ از همیشه تنهاتر
دنبال چهای؟ ای دل در دام ِ فریب!
از کربوبلا تو را همین نکته نصیب:
بگو که یکشبه مردی شدی برای خودت
و ایستادهای امروز روی پای خودت