این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست
شهر پرآشوبِ امکان، کوچهراهی بیش نیست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود