غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی