هنوزم بعد یه سال و نیم، حرفِ تو یادم هست، اون شب آخر
که گفتی «لا تَنسانِی فِی نافِلَةِ اللَّیل» ای عزیز خواهر
بعد تو دیگه شب تاره هر شب
جون خواهر تو رسیده بر لب
گریه شده قنوت وِتر زینب
اسمتو تو قنوت وِترم بردم
غصۀ پیرن خونیتو خوردم
از غم تو روزی هزار بار مردم
چشام میباره تو نماز آخرم
دعام همینه که بیای برادرم
چشم انتظارم برسی بالاسرم، حسین من