شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

آه از این دنیا

می‌ره تابوتت روی شونه‌ها
زیر لب می‌گم آه از این دنیا

میگذره جسم تو از کنار این در
زنده می‌شه بازم داغِ یاس پرپر
می‌ری و بعد از تو می‌مونه بغض و آه
می‌پیچه تو خونه نالۀ «وا أماه»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
می‌ره تابوتت بین کوچه‌ها
زیر لب می‌گم آه از این دنیا

دست کوچه با تو خیلی بی‌مهری کرد
واسه یک قطعه خاک تو رو زد اون نامرد
مثل شب تاریک شد دیگه هر روز من
چی به روزم آورد این شبونه رفتن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
رفتی و موندم بی‌کس و تنها
زیر لب می‌گم آه از این دنیا

نکنه بعد از تو خیلی زنده باشم
از کنار قبرت نمی‌تونم پاشم
غربت ما از این تربتت معلومه
من شدم مظلوم و تو شدی مظلومه