شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

افضل اعمال

صبح فراقِ ما، شده از شام، تارتر
دل داغدار و، سینه از او داغدارتر

دل شد نشان تیر غم و، در مصاف عشق
پیدا نشد، حریفی از این کهنه‌کارتر

ای خنده! بر لبم منشین، یک نفس که هست
از عمرِ گل وفای تو بی‌اعتبارتر

ای اشک! با تو عهد وفا بسته‌ام، چرا
چون گل شود ز گریۀ ابر بهار، تر

چندان که اُنس با غم هجران گرفته‌ایم
ترسم که روز وصل شود کار، زارتر

وقتی که هست، «اَفضَل اعمال، انتظار»
عاشق‌تر آن‌که از همه چشم انتظارتر

یَابنَ‌الحسن! به دیدن تو مستحق‌تر است
چشمی که شد به یاد تو گوهر نثارتر

هر دل که سوخت از غم هجران شب فراق
گردد به صبحِ وصلِ تو، امّیدوارتر

چون ماهی جدا شده از آب، می‌شود
هر لحظه بی‌حضور تو دل بی‌قرارتر...