شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

تو حاجات ما بخواه

کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...

تب کردم از مرور گناهان کوچکم
کو آتشی که خجلت ما را نهان کند؟

ما بی‌سلیقه‌ایم، تو حاجات ما بخواه
ور نه گدا مطالبۀ آب و نان کند

آتش میاورید که اشکم مرا بسوخت
کار شرار نار تو، آب روان کند...

محرم نمی‌شود به مناجات نیمه شب
هر کس که رو به محفل نامحرمان کند

درهم بخر که سخت گرفتار و درهمیم
خوب است گرچه چشم تو ما را نشان کند

صبح قیامت از تو، به تو می‌برم پناه
آغوش تو مگر که مرا میهمان کند